English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4467 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concrete joist shaker U ویبراتور تیرهای بتنی
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
sexto U کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
air turbine starter U استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
loaded dice U طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
covenantee U کسیکه باوپیمانی کرده باشند متعهدله
as like as two peas مانند سیبی که دو نیم کرده باشند
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
like two peas in a pod <idiom> U مثل سیبی که از وسط دو نیم کرده باشند.
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
vibrated concrete U بتنی که توسط ویبراتورمتراکم شده است یا بتن ویبره شده
scarf weld U جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
lift-off U تخلیه کشتی توسط جرثقیل
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
You can teel they're brothers, they're like two peas in a pod. U با یک نگاه می توان تشخیص داد که برادرند، مثل سیبی هستند که از وسط دو نیم کرده باشند.
quarter ditch U نهری که اب جویهای کوچک را جمع اوری کرده و به کانال تخلیه هدایت میکند
vibrators U دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
vibrator U دستگاهی که درملات بتن نهاده و هوای داخل بتن را تخلیه میکند
abram's law U این قانون حاکی از اینست که مقاومت یک ملات یا بتن بستگی به وزن اب وبه وزن سیمان در مخلوط ملات دارد
lime cement mortar U ملات باتارد ملات حرامزاده
optical U قابل تشخیص باشند توسط علامت خوان نوری و وارد کامپیوتر شوند
air-conditioned U اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
marks U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
mark U نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
lost cluster U تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
soft keys U کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
devices U اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device U اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
give it a good wash U خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
vibrators U ویبراتور
vibrator U ویبراتور
multivibrator U مولتی ویبراتور
induction vibrator U ویبراتور القائی
concrete vibrating equipment U ویبراتور بتن
cargo outturn message U پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
vibrator U نوسان گیر ویبراتور
vibrator U نوسان ساز ویبراتور
vibrators U نوسان گیر ویبراتور
vibrators U نوسان ساز ویبراتور
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
evacuation U تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti- U ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
source U مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
clearings U تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing U تخلیه محل تخلیه بیماران
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
ODI U واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
clay mortar U ملات گل
grout U ملات شل
mortar U ملات
mortars U ملات
concrete dam U سد بتنی
jointing wood U شمشه ملات
cement mortar U ملات سیمانی
rubble with binding material U سنگچینی با ملات
trass mortar U ملات تراس
water proofed mortar U ملات اب بند
hawk U تخته ملات
hawked U تخته ملات
hydraulic mortar U ملات ابی
water proofed mortar U ملات ابی
hawks U تخته ملات
prepare mortar U تهیه ملات
portland cement mortat U ملات سیمان
prepare mortar U ساختن ملات
lime mortar U ملات اهکی
lean concrete U بتن کم ملات
lime mortar U ملات اهک
lime cement mortar U ملات سه گرگه
lime cement mortar U ملات کندگیر
plastic mortar U ملات خمیری
mortar mixing U ملات سازی
hydraulic mortar U ملات اب بند
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
concrete block U سنگ بتنی
concrete pipe U لوله بتنی
concrete pile U شمع بتنی
concrete pavement U شوسه بتنی
concrete layer U لایه بتنی
slab U صفحه بتنی
concrete floor U طاق بتنی
slabs U صفحه بتنی
concrete pitching U فرش بتنی
concrete pavement U جاده بتنی
portland cement concrete lining U پوشش بتنی
concrete U بتنی کردن
cement concrete lining U پوشش بتنی
concrete roof U سقف بتنی
concrete structure U سازه بتنی
concrete layer U قشر بتنی
capping slab U کتیبه بتنی
setting time U مدت گرفتن ملات
portland cement mortat U ملات سیمان پرتلند
turn the mortar U مخلوط کردن ملات
skin with mortar U اندود کردن با ملات
skin with mortar U رومالی کردن با ملات
dry rubble fill U سنگچینی بدون ملات
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
concrete core wall U دیوار با هسته بتنی
cussom [e] U [صفحه بتنی بزرگ]
rigid concrete pavements U رویههای صلب بتنی
concrete structure U ساختمان با استخوانبندی بتنی
prestressed dam U سد بتنی پیش تنیده
hollow concrete floor U سقف تو خالی بتنی
mortar tub U تشت ملات سازی یا استانبولی
mortar mill U مخلوط کن ملات یا ماشین ملاتساز
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
pile cap U دال بتنی که سر شمعها را می پوشاند
concrete cover U پوشش بتنی روی فولاد
readable U آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
site concrete U بتنی که در پای کار ساخته شود
incised slab U [صفحه بتنی با نقش های روی آن]
slab for bearing U سنگ بتنی کف تاوه تکیه گاه
digital read out U نمایش داده ها توسط الات دقیق بصورت دیجیتالی و نه توسط حرکت عقربه روی صفحه مدرج
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
pile group U دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
pier cap U دال بتنی که روی ستون بنا میشود
pull down menu U فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
him who U انرا که
gas discharge display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas plasma display U صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
had searched U انرا می یافتید
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
neither i or he sees it U نه من انرا می بینم نه او
i saw it U انرا دیدم
decking U تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
give it a rinse U انرا بشویید یا اب بکشید
he sold the good ones U خوبهای انرا فروخت
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
give it a twist U انرا پیچ بدهید
send it by post U با پست انرا بفرستید
give it a shake U انرا تکان دهید
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
i can make nothing of it U هیچ انرا نمیفهم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
lowlander U اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
dalle U صفحه بتنی [یا از جنس سنگ و مرمر صاف که کف اتاق استفاده می شده است.]
environment U متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments U متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
menu U برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menus U برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
virtual U که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
i gave it a slight press U انرا کمی فشار دادم
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i kind of liked it U من تا اندازهای انرا دوست داشتم
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
shearling U گوسفندی که یک بار پشم انرا
we made heavy weather of it U انرا خیلی سخت دیدیم
it mokes it yet easier U انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
i sold it to one abdullah U به عبدالله نامی انرا فروختم
sculpsit U انرا تراشیده یاحجاری کرد
ormer U یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
i life that better U انرا بیشتر از همه دوست دارم
an inseparable prefix U سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
overshot wheel U چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
it is past reclaim U دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
indiscerptible U ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat U جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
rackets U یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
indian giver U کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it will not bear repeating U جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rose gall U برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage U مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
retro rocket U موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
vanishing cream U کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
Recent search history Forum search
2New Format
1To be capable of quoting
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1construed
1اصلاح ترجمه
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
1What's on your mind
1The system has been solved by a coupled Poisson– Neumann algorithm. The resolution method consists of the linearization of the transport equations by the finite difference method. The actual version u
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com